nlسلام دوستای عزیزم. خوب هستید ؟ چطورین ؟ خوش میگذره ؟ دارید با تعطیلات حال میکنینا ! درسته ؟ سال نوتون هم مجددا مبارک باشه.ایشالله به همتون خوش بگذره.
واسه ما که اولین روزش خوب بود. حداقل از پارسال خیلی بهتر بود. بذارید واستون تعریف کنم که اولین روز هشتاد و پنج چطور گذشت ؟! بخونید فقط لطفا نخندید.
روز بیست و نه هشتاد و چهار قرار گذاشته بودیم که من و میثم و داوود فردا (یعنی اولین روز هشتاد و پنج) بریم بیرون. (مهـرداد رفته همـدان، حامد هم همچنان مشغول پذیرایی از مهمونای دانشگاهشونه.(
بالاخره فردا شد و داوود ساعت هشت اومد دنبالم. رفتیم دنبال میثم. میثم هم اومد و بعد از عید مبارکی و روبوسی گفتیم حالا بریم کجا ؟ کلی فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که یه قلیون ببریم و بریم طاق بستان، نهار هم همونجا بخوریم. رفتیم، از همه شهرها مسافر اومده بود، خیلی شلوغ بود. خلاصه یه جایی پیدا کردیم و نشستیم و قلیون رو چاق کردیم و زدیم تو رگ. داشتیم قلیون میکشیدیم که گشت نیرو انتظامی اومد و به میثم اشاره داد که بیا اینجا. میثم هم رفت و افسره بهش گفت اینجا خانواده نشسته برید یه جا دیگه. که یهو یه فردین (خدا رحمتش کنه) اومد وسط . یه آقای اصفهانی که با دوتا دختر و همسرش چند قدمی اونطرف ما بودند با لهجه اصفهانی گفت جناب سروان اینا که مزاحمتی ندارند. افسره هم بی خیال شد و رفت. بعدش همون آقاهه بحث سیاسی راه انداخت در مورد جمهوری اسلامی! کم کم نزدیکمون شد و نشست کنارمون و قلیون رو گرفت و شروع کرد به کشیدن. داوود هم که کنار من نشسته بود خیلی آروم گفت : من گفتم سلام گرگ بی طمعه نیست ! حالا بقیشو بخونید.
ساعت یازده و نیم بود که دلمون بدجوری ضعف میرفت. رفتیم سه تا ساندویچ خوردیم و پا شدیم بیایم خونه که داوود گفت بچه ها پایه هستید بریم در بند صحنه ؟ من و میثم هم که از همه الافتر گفتیم آره هستیم.خلاصه رفتیم خونه و یه خالی بندی کردیم و اومدیم بیرون . زنگ زدیم آژانس، یه پراید فرستادند . خلاصه رفتیم دربند اونجام کلی حال کردیم. ساعت شش کرمانشاه بودیم. ساعت شش هم بازم با داوود و میثم رفتیم قهوه خونه و نشستیم پای قلیون (گلک جان شرمندتم، بابا بی خیال این قول بشو). تا ساعت هفت. آخرش هم ختم شد به یه حموم که این حموم باعث شد آخرین قسمت سریال حس سوم رو نبینم.
خلاصه سال نو رو با کلی عشق و حال شروع کردیم.(گلک فکر نکنی به یادت نبودما!!!) ولی خدایی باز هم موقع سال تحویل دلم گرفته بود... نمیدونم چرا؟!
ببخشید سرتـونو درد آوردم. شرمنده . بازم براتون دعا میکنم سال خوبی داشته باشید. خـــــوشحالی شما خوشحالی منه . باور کنید جدی میگم. موفق باشید دوستان عزیزم .اگه تونستم از اون حال و هوای بد و غم انگیز بیام بیرون اولین کاری که بکنم اینه که آهنگ وبلاگو عوضش کنم،چون میدونم با این متن ها و آهنگهای غمگین همتونو خسته کردم. (گلک میدونم این آهنگو دوست داری ولی یه آهنگ میذارم که خیلی بیشتر دوست داشته باشی) خاک پای همتــون ; هـادی. یاعلـــی.
............................................................
پاورقی:
این مطلب یه خرده بد آموزی داشت. شرمنده.شما قلیون نکشید و بدون اجازه خانواده جای دور نرید. خطرناکه.